به شهرهای مختلف مخصوصا قدیمی که سفر میکنید، همان حوالی بازار و مرکز شهر ممکن است از قدیمیترها بشنوید که محله ارامنه، زرتشتیان یا یهودیان و پیروان سایر ادیان در این نزدیکی است! بعد از چند بار تکرار این موضوع برایتان سوال پیش میاید که ماجرا چیست؟ درست است که ایران به عنوان یک کشور مسلمان و شیعه مذهب معرفی میشود امّا پیروان سایر ادیان هم در ایران زندگی میکنند و ایرانی هستند. بعضی آنها طی مهاجرتهای گروهی به ایران آمدهاند و بعضیهایشان هم از نسل همان ایرانیان کهن بودهاند، ولی به هر حال با گذشت چندین سال، دیگر همگی ایرانی محسوب میشوند.
در این متن میخواهیم نگاهی به محله کلیمیان تهران بیندازیم؛ زیرا به نسبت محلههای دیگر تهران که شهرت بیشتری دارند، از این محله که جزوی از بافت قدیمی تهران هم هست، کمتر شنیدهایم.

محله یهودیان تهران چگونه شکل گرفت؟
بعد از اینکه تهران پایتخت شد، به مرور از قسمتهای مختلف ایران به آن مهاجرت کردند و مردمان هر قوم در کنار هم محلههایی را تشکیل دادند؛ مثلا عربها در کنار هم و ارامنه در بخشی دیگر از شهر محلهای ساختند. کافی است نگاهی به آرامستانهای تهران بیندازید تا ببینید از چه اقوام و گروههایی در پایتخت ساکن بودهاند! یهودیان هم در اطراف تهران و بیشتر در شهرهای شیراز، اصفهان، کاشان، همدان، خوانسار و گلپایگان ساکن بودند. بنابراین یکی از همین گروههایی بودند که در جریان مهاجرت به تهران، در یک محله گرد هم آمدند.
اگر بخواهیم کمی قبل از مهاجرتشان به تهران را نگاه کنیم، گفته شده در زمان صفویه، عدهای از یهودیان در دماوند ساکن بودند و مکانهای مقدس خودشان هم داشتند. اینکه از چه زمانی به تهران مهاجرت کردند دقیقا معلوم نیست امّا حدود آن را شروع دوره قاجار میدانند. در این زمان، یهودیان هم مثل سایر اقوام از قسمتهای مختلف ایران به تهران آمدند و محله یهودیان را تشکیل دادند. در همان محله خودشان، مکانهای مذهبی، قصابی و لبنیات فروشی متناسب با قوانین دینشان راهاندازی کردند.
در دوره فتحعلی شاه دیگر محله آنها به شکل یک محله خصوصی درآمد و با عنوان «محله کلیمیان» معروف شد. البته اگر نام «سرچال» هم شنیدید، بدانید که منظور همین محله است؛ زیرا به خاطر چالی که در وسط محله بود، به ساکنان این محله «بچه سرچال» هم میگفتند.
امّا این محله در کدام قسمت تهران تشکیل شد؟ در «اودلاجان» که در آن زمان مرکز شهر و نقطه دادوستدها بود. بنابراین، محله کلیمیان تهران هم قدمتی تقریبا به اندازه اودلاجان دارد و از محلههایی است که همان ابتدای سلطنت قاجاریان تشکیل شد.


درباره محله کلیمیان بیشتر بدانیم!
در گذشته، اگر از آن گروههای تنگ نظر و کوتاه نگر بگذریم، عموما بین مسلمانان با پیروان سایر ادیان معمولا اختلافی نبود و در صلح با هم زندگی میکردند امّا گاهی سیاستهایی که حکومتها ایجاد میکردند و بین مسلمانان و سایر ادیان فرق میگذاشتند، مردم را هم نسبت به هم حساس میکرد. بنابراین ساکنان محله یهودیان اختلافی با همسایگان مسلمانشان نداشتند. حتی گفته شده اوایل این محله در مرکز شهر ایجاد شده بود و از 6 طرف به محله مسلمانان راه داشت، امّا مشکلی با هم نداشتند و در کنار هم زندگی میکردند.
محله کلیمیان تهران برای خودش کدخدایی داشت که مردم محله او را انتخاب میکردند. کوچههای محله مثل باقی محلات، پر پیچ و خم و باریک بود. خانهها معمولا از خشت خام با روپوش کاهگل بودند که روی حصیر و تیرچوبی کشیده شده، بنا میشدند. حیاط خانهها را در گودی میساختند که آب از خارج بر آبانبار و حوض وسط حیاط سوار شود، بنابراین از کوچه با در کوتاهی وارد گودی حیاط میشدند. اتاقهای خانه هم دور تا دور حیاط بودند. یک آب انبار زیر یکی از اتاقها بنا میشد که آب خوراکی و مصرفی اهالی خانه را تأمین میکرد. اگر خانهای آبانبار نداشت، آب خانگیاش را از همسایهها یا کنیسه عزرا یعقوب تأمین میکرد.
داخل خانهها معمولا چند خانواده با هم زندگی میکردند، زیرا گاهی صاحب خانه اوضاع کسبوکارش خراب میشد و در نتیجه اتاقهایش را به بقیه رهن میداد (میشکنتا به معنی رهن). معمولا خانههای انتهای کوچههای تنگ گرانتر بودند چون امنیتشان بیشتر بود.
میدان وسط محله، سرچال نام داشت. ذبح گوسفندان هم معمولا در همین میدان انجام میشد و مردم زبالههایشان را هم در این میدان میریختند که اینها باعث بوی بد و آلودگی زیاد این قسمت میشد. خلاصه محله بهداشت مناسبی نداشت و به وضعیت آن چندان رسیدگی نمیشد، مثل باقی محلات اودلاجان!

مکانهای مخصوص یهودیان در محله کلیمیان تهران
نخستین کنیسهای که در تهران ایجاد کردند، کنیسه «حاجی برخوردار» بود که در زمان فتحعلیشاه ساخته شد. امّا بعدا که تعداد کلیمیان افزایش پیدا کرد، کنیسهها هم بیشتر شدند. از بین کنیسهها دو تا از آنها مشهور هستند:
کنیسه یعقوب داوود و پسرش عزرا یعقوب که هنوز هم فعالیت فرهنگی و دینی دارد. همانطور که پیشتر اشاره کردیم، در گذشته خانههایی که آبانبار نداشتند، آب مصرفیشان را از این کنیسه تأمین میکردند، زیرا آبانبار بزرگی داشت.
کنیسه حاداش که جدیدتر است و در دوره جنگ جهانی دوم به لهستانیها متعلق بود امّا بعد از پایان جنگ جهانی، مدتی افغانستانیها در آن سکونت داشتنند. بعدها با همکاری انجمن کلیمیان تهران و سازمان میراث فرهنگی، این کنیسه مرمت شد و به عنوان یادبودی از یهودیان تهران، از کنیسههایی است که امکان بازدید دارد.
با کمی فاصله از محله یهودیان، آرامستان یهودیان هم در همان اطراف بود که بعدا در زمان ناصرالدین شاه مسطح شد و یهودیان بخشی از استخوانهای امواتشان را به باغ بهشتیه انتقال دادند.
علاوه بر اینها، یهودیان هم مانند مسلمانان که در آن زمان مکتبخانه داشتند، مکتبخانه یا ملاخانه در محلههایشان برپا میکردند که در آن به زبان عبری و فارسی آموزش میدادند.
اندیشه ایجاد مدارس ویژه یهودیان هم از نیمه دوم قرن نوزدهم شکل گرفت و در نهایت بر مبنای آموزشهای جدید فرانسه، مدرسه آلیانس در محله کلیمیان تهران تاسیس شد که در ابتدا در یک کنیسه با 350 دانشآموز پسر کار خود را آغاز کرد و پس از آن تعداد دانشآموزان بیشتر شد و مدرسه آلیاس دخترانه هم افتتاح شد.
بعدها در نتیجه جنگ و انقلابهایی که اتّفاق افتاد، محله کلیمیان تهران هم از یهودیان خالی شد و در قسمتهای مختلف تهران پراکنده شدند. محله کلیمیان هم به عنوان یک یادگاری از آن دوران همراه با کنیسهها و بیمارستانش در اودلاجان به جا ماند.


سخن آخر
بخشی از آنچه گفتیم، وضعیت همه مردم ایران و تهران بود، مثلا وضعیت بهداشت، تحصیلات و محله در آن دوران برای همه گروهها به همین شکل بود و اگر تغییرات و توسعهای حاصل میشد چندان به قومیت و دین ارتباط نداشت. مسلمانان و یهودیان در کنار یکدیگر ارتباطات خوبی داشتند و علاوه بر اینکه به عقاید یکدیگر احترام میگذاشتند، در مراسم همدیگر هم گاهی شرکت میکردند، زیرا اصل و اساس مردمان آن روزگار کمک و احترام به همدیگر بود. وجود این محلهها که به قوم یا پیروان دین خاصی اختصاص دارند، ما را با سرگذشت آن قوم بیشتر آشنا میکند.
حالا که با محله کلیمیان تهران آشنا شدید، میتوانید با دقت بیشتری اودلاجان را قدم بزنید و حال و هوای ساکنان قدیمی محله را تصور کنید.
تألیف: لست سکند
منبع: کتاب «تاریخ یهود ایران» از حبیب لوی وکتاب «محله کلیمیان تهران» از ناصر تکمیل همایون